پایگاه شعر امام حسن مجتبی (ع)

[ اشعار مدح ، مناجات ، ولادت و شهادت ]

پایگاه شعر امام حسن مجتبی (ع)

[ اشعار مدح ، مناجات ، ولادت و شهادت ]

امام مجتبی (علیه السلام) فرموده است:
پرهیزکاری در بازگشت « به سوی خدا » و سررشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، و هر کس از پرهیزکاران به کامیابی رسید به وسیله تقوا بوده است.
(تحف العقول، ص 234)

۲۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسن» ثبت شده است

حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است
 نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است

مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی
 ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است

ذکرخیر

در مأذنه ی میکده افزود خداوند

یک «اشهد انَّ الحسن»ی هم به اذانم !


ذکرخیر

اوج معراج نشینی من این است آقا

سفره ی روضه بگیرم دم ایوان شما


ذکرخیر

نور خدا که ضربه ز طاغوت خورده است
بس سالها ز خون جگر قوت خورده است

با مردم مدینه وداعی است جانگداز
او را که چند تیر به تابوت خورده است

سیدرضا مؤید

ذکرخیر

یاسی به رنگ سبز ز گلخانه می رود
یارب! خدای درد ز کاشانه می رود

پیچیده بین چادر خاکی مادرش
بر دست ها، غریبه ای از خانه می رود

ذکرخیر

تو ای تلاوت باران به لحن آب، حسن
تو ای تجسم لبخند آفتاب، حسن

به پیش چشم تو دست سراب رو شده است
تو ای زلال ترین آیه های آب، حسن

ذکرخیر

قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان
گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان

از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد
مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان

ذکرخیر

باید برای بندگی سجده هایمان

یک مسجدی به نام « حسن جان » درست کرد


ذکرخیر

یک عمر در حوالی غربت مقیم بود
آن سیّدی که سفره ی دستش کریم بود

خورشید بود و ماه از او نور می گرفت
تا بود، آسمان و زمین را رحیم بود

ذکرخیر

ای وسعت بهاری بی انتهای سبز
مرد غریب شهر ولی آشنای سبز

روح اجابت است به دست تو، بس که داشت
باغ دعای هر شب تو ربنای سبز

ذکرخیر