پایگاه شعر امام حسن مجتبی (ع)

[ اشعار مدح ، مناجات ، ولادت و شهادت ]

پایگاه شعر امام حسن مجتبی (ع)

[ اشعار مدح ، مناجات ، ولادت و شهادت ]

امام مجتبی (علیه السلام) فرموده است:
پرهیزکاری در بازگشت « به سوی خدا » و سررشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، و هر کس از پرهیزکاران به کامیابی رسید به وسیله تقوا بوده است.
(تحف العقول، ص 234)

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر امام حسن فاطمیه» ثبت شده است

نمی خواهم بگویم آنچه بین کوچه ها دیدم
مکن اصرار ای زینب بدانی آنچه را دیدم

به بند غم گرفتار و اسیرم تا دم مرگم
که بند ریسمان بر گردن شیر خدا دیدم

ذکرخیر

ای کریم ِ دیار ِ تنهایی
خاک بوس ِ دَرَت شکیبایی

حسنی تو، حسن، حسن اما
بیشتر از سه بار زیبایی

ذکرخیر

هر صبح و ظهر و شام عزادار مادری
تنها تویی که محرم اسرار مادری

دیگر تمام ، موی سر تو شده سفید
در کوچه ها هنوز تو  غمخوار مادری

ذکرخیر

ای مرحمی که بر جگرم شعله ور شدی
سوزاندی ام چنان و چنینن کارگر شدی

عمری به انتظار نشاندی مرا ولی
شادم که لااقل تو زمن باخبر شدی

ذکرخیر

این لرزه های زانویم از زهر کینه نیست
داغ و فراق مادرمان بی هزینه نیست

روی کبود مادر من قاتل من است
ور نه شرار، این همه در زهر کینه نیست

ذکرخیر

اشکهایش به مادرش رفته
سینه ی پر شراره ای دارد

نه! به یک طشت اکتفا نکنید
جگر پاره پاره ای دارد

ذکرخیر

زهر آتش شد و بر زخم دلی مضطر خورد
جگری سوخته را تا نفس آخر خورد

زهر سوزاند ولی بر جگرم هیچ نبود
آه از آن زخم که بر سینه ی پیغمبر خورد

ذکرخیر

آهم که آسمان مرا غرق دود کرد
اشکم که چشمهای مرا سرمه سود کرد

من روضه خوان کوچه ام و داغهای آن
همراه پاره های دل من نمود کرد

ذکرخیر

دیشب برای دفتر من همّ و غم شدی
بی حرف پیشِ مطلعِ حرفِ قلم شدی

باور نکرد نیست سرانجام در زمین
مهمانِ رسمی شب شعر خودم شدی

ذکرخیر

کوله بار فرشته ها پر بود، از شب بی ستاره ی یک مرد
خانه می ساخت برسر خورشید، سایه های غریب این شبگرد

راه می رفت روی بستر شب، آشنایی که رنگ غربت داشت
چشم هایش شبیه یک روزن، آسمان را به شهر می آورد

ذکرخیر