تازه
وارد هستم و نا آشنا
با
کویر و بوی صحرا آشنا
عابری
بی توشه ای درمانده ای
خسته
و مسکین و از ره مانده ای
تازه
وارد هستم و نا آشنا
با
کویر و بوی صحرا آشنا
عابری
بی توشه ای درمانده ای
خسته
و مسکین و از ره مانده ای
عالم آمد به درت کاسه به تعداد گرفت
روزی اش را به خدا از تو به مازاد گرفت
چه سفره ای، چه کرم خانه ای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
چه ازدحام عجیبی یقیناً آقا نیست…
…گدایی درِ این خانه کار آسانی