عالم آمد به درت کاسه به تعداد گرفت
روزی اش را به خدا از تو به مازاد گرفت
سائلان خوب شناسند تو را ای آقا
سائلت هر چه که دست کرمت داد گرفت
هر غلامی که خریدی ز درت رفت؟ نرفت!
گرچه از سوی شما برگه « آزاد » گرفت
پدرم دست به خیری به من آموخت و رفت
به من آموخت هر آنچه ز شما یاد گرفت
دلبران صید تو هستند و گرفتار توأند
طور عشق تو عجب! این همه صیاد گرفت
باغبان بی تو گلی کاشت ولی خار گرفت
با شما دانه نریخته گل شمشاد گرفت
من قیامت جلویش را به خدا میگیرم
هر که از صلح غریبانه ات ایراد گرفت
کوچه آمد به خیالم، دلم آرام نشد
باز هم بغض من از این همه فریاد گرفت
شاهد کوچه بخوان روضه، چرا مادرتان؟
کمرش را طرف کوچه که افتاد... گرفت
یاسین قاسمی