ما را کشانده ای به کجا ای عشق! جایی که دورتر ز فراسوهاست
تنها ولی همیشه پر از غربت، این جا سکوت، غرق هیاهوهاست
وقتی که از سفر خبرت دادند، حالا که خوب بال و پرت دادند،
دیگر همیشه با همه سختی، عشق، تنها دلیل کوچ پرستوهاست
ما را کشانده ای به کجا ای عشق! جایی که دورتر ز فراسوهاست
تنها ولی همیشه پر از غربت، این جا سکوت، غرق هیاهوهاست
وقتی که از سفر خبرت دادند، حالا که خوب بال و پرت دادند،
دیگر همیشه با همه سختی، عشق، تنها دلیل کوچ پرستوهاست
به نام آنکه تو را داده است نام حسن
درود احسن الارباب من سلام حسن
سلام بر برکات سپید سایهی تو
که نور داده به خورشید مستدام حسن
بعضی زمانها هر گدائی یاکریم است
آن وقت حساب یاکریمان با کریم است
همّیشه در جا می زنم من در گدائی
آقا کرامت می کند آقا کریم است
کریم آنچه بیارد به دست، می بخشد
هرآنچه بود و هر آنچه که هست می بخشد
ز پا فتادی اگر یا حسن بگو بنگر
چگونه رتبه شاهی به پست می بخشد
نمی خواهم بگویم آنچه بین کوچه ها دیدم
مکن اصرار ای زینب بدانی آنچه را دیدم
به بند غم گرفتار و اسیرم تا دم مرگم
که بند ریسمان بر گردن شیر خدا دیدم
مهرت به کائنات برابر نمی شود
داغی ز ماتم تو فزون تر نمی شود
از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود
ما کویر و نگاه تو دریا
پس کرم کن به خشکسالی ما
روزه دارانِ یک نگاه توایم
سفره دار قدیمی دنیا
ای کاش حریم با صفایی داشتی
در شهر مدینه کربلایی داشتی
از تربت پاکت به سوی قبر نبی
بین الحرمین با صفایی داشتی
دعای زنده دلان صبح و شام یا حسن است
که موی تیره و روی سپید با حسن است
مبین ز نسل حسن هیچکس امام نشد
به حُسن بینی اگر هر امام را، حسن است
بزم حسن حال و هوایش فرق دارد
از ابتدا تا انتهایش فرق دارد
اینجا همه کاره کریم اهل بیت است
آقا نگاهش بر گدایش فرق دارد