زان طشت پر ز لخت جگر در مقابلش
پیدا بود که زهر چه کرده است با دلش
مظلوم چون علی و به مظلومیتش گواه
آن پاره های دل، که بود در مقابلش
زان طشت پر ز لخت جگر در مقابلش
پیدا بود که زهر چه کرده است با دلش
مظلوم چون علی و به مظلومیتش گواه
آن پاره های دل، که بود در مقابلش
هنوز راه ندارد کسی به عالم تو
نسیم هم نرسیده به درک پرچم تو
نسیم پنجره ی وحی! صبح زود بهشت
« اذا تنفّسِ » باران هوای شبنم تو
ما از تو به جز کرم ندیدیم
جز سفره ی محترم ندیدیم
روزی که بقیعمان کشاندی
گشتیم ولی حرم ندیدیم
علی اکبر لطیفیان
پیچیده در این کوچه ها عطر عبایت
همراه با نجوای زیبای دعایت
در جام چشمان زلالت شور داری
در کیسه با خرما مگر انگور داری؟
زینبم میروم اما پسرم می ماند
بین بستر کمی از بال و پرم می ماند
گرچه من می روم اما جگری سوخته و
خاطرات غم دیوار و درم می ماند
خدا نوشته مرا تا که سینه زن بشوم
همیشه مست گل یاس و یاسمن بشوم
خدا نوشته مرا موقع گرفتاری
همیشه دست به دامان پنج تن بشوم
همیشه صبح و شبم غرق صحبت حسن است
که زنده روح من از این محبت حسن است
اگر که بی حسنم سمت دوزخم ببرید
کلید جنت من در رضایت حسن است
ای دیده گریه کن که عزای حسن رسید
داغ جگرگداز غریب وطن رسید
گلچین به هر چه بود، بر آن گل امان نداد
تا پای غارتش به حریم چمن رسید