این گدا مرحمت از دست شما می خواهد
سخت بیمار شده دل که شفا می خواهد
با صفا با تو صفا ، بی تو صفا بی معناست
بیت ویرانه ی من از تو صفا می خواهد
بی تو ارباب شدن مثل گدا بودن هاست
با تو ارباب شدن حال گدا می خواهد
« عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد »
هیچ شک نیست که این درد دوا می خواهد
عاشقم ، بال بده تا بپرم تا بامت
این پریدن پری از جنس خدا می خواهد
حرم اینجاست همین جا که شکسته است که باز
چشم وا کرده و باز عشق تورا می خواهد
تو کریمی و من امید کرامت دارم
این دل از دست تو یک کرببلا می خواهد ...
وحید محمدی