ای کاش حریم با صفایی داشتی
در شهر مدینه کربلایی داشتی
از تربت پاکت به سوی قبر نبی
بین الحرمین با صفایی داشتی
ای کاش حریم با صفایی داشتی
در شهر مدینه کربلایی داشتی
از تربت پاکت به سوی قبر نبی
بین الحرمین با صفایی داشتی
این گدا مرحمت از دست شما می خواهد
سخت بیمار شده دل که شفا می خواهد
با صفا با تو صفا ، بی تو صفا بی معناست
بیت ویرانه ی من از تو صفا می خواهد
اگر کریم تویی مابقی گدا هستند
همیشه در طلبت دست بر دعا هستند
طبیب را چه نیازی ست، نسخه کافی نیست
تمام مردم این شهر مبتلا هستند
حتماً تو نیز جنس غمت فرق می کند
آشفتگی زلف خمت فرق می کند
محتاج دستهای کریمانه ات، کرم
از بس که شیوه ی کرمت فرق می کند
کریم اهل مدینه کریم آل عشق
تو یک نگه بکن آقا به این نهال عشق
دلم فقط به تو دل بسته هرچه بادا باد
مرا رها بکن آقا ز قیل و قال عشق
علت عاشقی ام دست کریمانه ی توست
چشم امید من آقا به در خانه ی توست
دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است
خم ابروی شما آیه ی قرآن شده است
من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ ست
از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است
مست از غم توام، غم تو فرق می کند
محو توام که عالم تو فرق می کند
با یک نگاه می کشی و زنده می کنی
مثل مسیح، نه، دم تو فرق می کند
آیا به گدای شهر جا خواهی داد؟
با دست خودت به ما غذا خواهی داد
بدتر ز جذامیان مریضی داریم
آیا تو به درد ما دوا خواهی داد
حساب می کنم امشب بزرگی کرمت را
در عرصه های خیالم مساحت حرمت را
به اذن حضرت باران ، به اذن مادرتان
نشسته ام که بگریم میان روضه غمت را