ساقی نصیب ما دو سه جرعه شراب کن
مِی نوشمان کن و همه مان را خراب کن
وز ماجرای خود دلمان را کباب کن
یا ذُالکرم کرامتی از خود بروز ده
ما را برای خود بخر، آقا ثواب کن
بعداً برای اینکه نگردیم از تو دور
محکم به دست و پا و گلومان طناب کن
حالا که بین ما و شما سِنخیت کم است
ما را جزامیان مسیرت حساب کن
مگذار تا خطاب به بی صاحبی شویم
اندیشه ی بَدان همه نقش برآب کن
تحت لوای قاسم تو سینه میزنیم
پس جز به دست تو به کسی جان نمی دهیم
پائین پلک چشم تو دائم پر از نم است
چشمت قشنگ، سوی نگاهت ولی کم است
از بسکه اشک ریخته ای در عزای یاس
از بسکه کوچه پیش نگاهت مجسم است
رَدِ شراره بر رخ تو نقش بسته است؟
یا رد پای ضربه ی سیلی محکم است؟
سنّت زیاد نیست ولی پیر گشته ای
این ارث مادری است که قَدِ شما خم است
آقا فدات شم چقدر غصه میخوری
تصویر لحظه لحظه ی عمرت چه پر غم است
این گریه ها که میکنی از بهر مادرت
پایه گذار اشک عزای محرّم است
در روضه های حضرت ارباب، یاحسن
سرمشق یا حسین حسین دمادم است
هرکس که سائل کرم مجتبی نشد
شایسته ی بکاء به شه کربلا نشد
حسین قربانچه