سفره بگشای دوباره که ملائک گیرند
آسمانها ز درت ریزه ی نان میگیرند
بر سر عرش خدا سایه ی لطف حسنی است
همه ی کون و مکان بی کرمت می میرند
ما که جای خودمان، تک تک کودک هامان
همه در باب گدایی ز کریمان پیرند
آن زمانی که بخواهی به کسی رزق دهی
دیگر اسباب و موانع همه بی تاثیرند
به تبرک کمی از آب و غذایت برسان
ورنه این جا همه از دست کریمت سیرند
بعضی از هفت صفر یک دهه مشکی پوشند
آری الحق که همین ها حسنی تیرند
جن و انس از سر خوان تو همه سیر ولی
سفره بگشای دوباره که ملایک گیرند
میثم رخش