علت عاشقی ام دست کریمانه ی توست
چشم امید من آقا به در خانه ی توست
به اشاره همه گویند که یوانه ی توست
علت عاشقی ام دست کریمانه ی توست
چشم امید من آقا به در خانه ی توست
با تیغ نظر سینه سپر آمده بودی
دنبال سر چند نفر آمده بودی
روبند نینداخته لشکر سپر انداخت
تو در جمل انگار جگر آمده بودی
حق از زلال چشم تو ساغر درست کرد
از خاک پای تو دُر و گوهر درست کرد
هر جا که سائلیست بود خانه کریم
این یک نشانه ایست ز کاشانه کریم
روح کرم همیشه گدا را صدا زند
بی وقت و وقت باز بود خانه کریم
ای کرم، خاک قدم های گدای در تو
ای فدای نظر حُسن خدا منظر تـو
سرمایه ام همین دو سه خط شعر ساده است
چشم امید من به شما خانواده است
ای کرامت به تو تمام، حسن!
وی گدای تو خاص و عام، حسن!
ای رسول و علی و فاطمه را
نام تو خوش ترین کلام، حسن!
چه سفره ای، چه کرم خانه ای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
چه ازدحام عجیبی یقیناً آقا نیست…
…گدایی درِ این خانه کار آسانی
ما را غلام کوی حسن آفریده اند
مبهوت و مات روی حسن آفریده اند