من
از دربار آن شاهم، که صد حاتم گدا دارد
به
جود و بخشش و احسان، دو دست با صفا دارد
به
کانون کرامت ها، بود او نقطه ی پرگار
که
حتی بر عدو دستی، پر از جود و سخا دارد
من
از دربار آن شاهم، که صد حاتم گدا دارد
به
جود و بخشش و احسان، دو دست با صفا دارد
به
کانون کرامت ها، بود او نقطه ی پرگار
که
حتی بر عدو دستی، پر از جود و سخا دارد
تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد
با راه رفتن تو قدم آفریده شد
هر جا که سائلیست بود خانه کریم
این یک نشانه ایست ز کاشانه کریم
روح کرم همیشه گدا را صدا زند
بی وقت و وقت باز بود خانه کریم
حس این جمله چه زیباست: حسن را عشق است
نقش بر عرش معلاست حسن را عشق است
مادرش فاطمه بی تاب حسین است ولی
ذکر روی لب زهراست حسن را عشق است
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن!
فردوس سائل کرم توست یا حسن!
تنها نه آسمان و زمین عالم وجود
در زیر سایۀ علم توست یا حسن!
شهرالصیام بر همه دلها مبارک است
ماه نماز و روزه و تقوا مبارک است
بر طایی طریق الی الله، هرنفس
یا جنبشی که میکند اینجا مبارک است
سوی تو می دوند سوار و پیاده، مست
هم راه مست، قافله ها مست، جاده مست
دیدم که در میانه ی میخانه عالمی است
حتی شراب مست، سبو مست، باده مست
افتخارم همه این است گدای حسنم
شکرُ لله که من زیر لوای حسنم
آنچه دارم همه از یاریِ زهرا و علی است
آبرویی است که دارای ولای حسنم
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد
در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی
تو ای تلاوت باران به لحن آب، حسن
تو ای تجسم لبخند آفتاب، حسن
به پیش چشم تو دست سراب رو شده است
تو ای زلال ترین آیه های آب، حسن