پایگاه شعر امام حسن مجتبی (ع)

[ اشعار مدح ، مناجات ، ولادت و شهادت ]

پایگاه شعر امام حسن مجتبی (ع)

[ اشعار مدح ، مناجات ، ولادت و شهادت ]

امام مجتبی (علیه السلام) فرموده است:
پرهیزکاری در بازگشت « به سوی خدا » و سررشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، و هر کس از پرهیزکاران به کامیابی رسید به وسیله تقوا بوده است.
(تحف العقول، ص 234)

۲۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر مناجات با امام حسن مجتبی» ثبت شده است

دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است
خم ابروی شما آیه ی قرآن شده است

من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ ست
از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است

ذکرخیر

مست از غم توام، غم تو فرق می کند
محو توام که عالم تو فرق می کند

با یک نگاه می کشی و زنده می کنی
مثل مسیح، نه، دم تو فرق می کند

ذکرخیر

دیشب برای دفتر من همّ و غم شدی
بی حرف پیشِ مطلعِ حرفِ قلم شدی

باور نکرد نیست سرانجام در زمین
مهمانِ رسمی شب شعر خودم شدی

ذکرخیر

کجای عهد سقیفه شکسته شمشیرت؟
که با سکوت رقم خورده است تقدیرت

تمام ارث پدر چاه های بغض آلود
وَ استخوان عذاب آوری گلو گیرت

ذکرخیر

خنده ی ختم رُسُل می شکفد از لب تو
روح عیسی به فلک، پر زند از «یارب» تو

چشم خورشید بُوَد، فرشِ ره کوکب تو
جان عالم به فدای تو و اُمّ و اَب تو

ذکرخیر

آیا به گدای شهر جا خواهی داد؟
با دست خودت به ما غذا خواهی داد

بدتر ز جذامیان مریضی داریم
آیا تو به درد ما دوا خواهی داد

ذکرخیر

حساب می کنم امشب بزرگی کرمت را
در عرصه های خیالم مساحت حرمت را

به اذن حضرت باران ، به اذن مادرتان
نشسته ام که بگریم میان روضه غمت را

ذکرخیر

دل را سپرده ایم به دست کریم ها
امروز نه، ز روز ازل از قدیم ها

ما خاک پای خادمتان هم نمی شویم
دلداده تو نوح و مسیح و کلیم ها

ذکرخیر

فکر تو ام و صحن و سرایی که نداری
داغ حرم و درد بنایی که نداری

له له زده ام تا بنشینم لب حوض و
فواره ای و آب نمایی که نداری

ذکرخیر

خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد

در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی

ذکرخیر