دستان تو، صد دست... نان، خرما... فقیران
هستند گرد سفره ات تنها فقیران
با پادشاهی گرد یک سفره نشستن ...
این را نمی دیدند در رؤیا فقیران
دستان تو، صد دست... نان، خرما... فقیران
هستند گرد سفره ات تنها فقیران
با پادشاهی گرد یک سفره نشستن ...
این را نمی دیدند در رؤیا فقیران
این حرف ها حرف دل یک یاکریم است
غصه نخور ای دل خدای ما کریم است
از سفره خالی خود بیمی ندارد
هرکس که ذکرش لا اله الّا کریم است
مرغ شب می رود و انجمن آماده کنید
خانه را بهر عزای حسن آماده کنید
برنیاید دگر از دست طبیبان کاری
کارم از کار گذشته کفن آماده کنید
جنّت نشانی از حرم توست یا حسن!
فردوس سائل کرم توست یا حسن!
تنها نه آسمان و زمین عالم وجود
در زیر سایۀ علم توست یا حسن!
فکر تو ام و صحن و سرایی که نداری
داغ حرم و درد بنایی که نداری
له له زده ام تا بنشینم لب حوض و
فواره ای و آب نمایی که نداری
همدم یار شدن دیده تر می خواهد
پیر میخانه شدن اشک سحر می خواهد
عاشقی کار دل مصلحت اندیشان نیست
قدم اول این راه جگر می خواهد
شهرالصیام بر همه دلها مبارک است
ماه نماز و روزه و تقوا مبارک است
بر طایی طریق الی الله، هرنفس
یا جنبشی که میکند اینجا مبارک است
مجموعه ی صفات خدا می شود حسن
اسماء ذات در همه جا می شود حسن
نه رو به مکه رو به مدینه نشسته ایم
وقت نماز قبله ی ما می شود حسن
بس که در مرتبه والاست کسی شک نکند
نوکر خانه اش آقاست کسی شک نکند
گفت از حُسن حَسن تا به خدا راهی نیست
جاده عشق مهیاست کسی شک نکند
گریه ها جانسوز تر اما چه پنهانی شده
در عزای مجتبی، زهرا خودش بانی شده
کشت ما را حسرت یک شمع روشن در بقیع
آن حریمی که تماماً خاک ویرانی شده