سوی تو می دوند سوار و پیاده، مست
هم راه مست، قافله ها مست، جاده مست
دیدم که در میانه ی میخانه عالمی است
حتی شراب مست، سبو مست، باده مست
سوی تو می دوند سوار و پیاده، مست
هم راه مست، قافله ها مست، جاده مست
دیدم که در میانه ی میخانه عالمی است
حتی شراب مست، سبو مست، باده مست
بزم حسن حال و هوایش فرق دارد
از ابتدا تا انتهایش فرق دارد
اینجا همه کاره کریم اهل بیت است
آقا نگاهش بر گدایش فرق دارد
چشمی که در مصیبتتان تر نمی شود
شایسته ی شفاعت حیدر نمی شود
چشم همیشه ابریتان یک دلیل داشت
هر ماتمی که ماتم مادر نمی شود
افتخارم همه این است گدای حسنم
شکرُ لله که من زیر لوای حسنم
آنچه دارم همه از یاریِ زهرا و علی است
آبرویی است که دارای ولای حسنم
تو مپندار که آتش زده ای بر جگرم
تو مپندار که زهر تو شده کارگرم
دل من پیش تر از پیش برافروخته بود
جگرم از اثر واقعه ای سوخته بود
ای مادری ترین پسر فاطمه، حسن
ای مجتبی ترین ثمر فاطمه، حسن
آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد
با اینکه هست تاج سر فاطمه، حسن
خدا به طالع تان مُهر پادشاهی زد
به سینه ی احدی دست رد نخواهی زد
در آسمان سخاوت یگانه خورشیدی
تمام زندگی ات را سه بار بخشیدی