ای مادری ترین پسر فاطمه، حسن
ای مجتبی ترین ثمر فاطمه، حسن
آن مقتدا که هیچ کَسَش اقتدا نکرد
با اینکه هست تاج سر فاطمه، حسن
وقتی که در مدینه غریبش گذاشتند
یعنی شکست بال و پر فاطمه، حسن
حتی صدای تو به سپاهت نمیرسید
یعنی شکسته شد کمر فاطمه، حسن
روزی که مادر تو به کوچه ز پا فتاد
چشم تو دید دردسر فاطمه، حسن
در ناله ها و نافله های شبش کسی
چون تو ندید چشم تر فاطمه، حسن
در بین اهل بیت، خدایی خودت بگو
مثل تو کیست خونجگر فاطمه، حسن
چون تو کسی که چادر خاکی ندیده است
ای قامتت عصا به بر فاطمه، حسن
سیلی به پیش چشم تو بر مادرت زدند
دیوار بود و زخم سر فاطمه، حسن
زهرا اگر که شد سپر مرتضی علی
آری تویی، تویی سپر فاطمه، حسن
الحق که از حسین تو هستی غریب تر
این غربت است، در نظر فاطمه، حسن
یک یار هم کنار تو روز وفا نماند
در غربتی تو هم اثر فاطمه، حسن
یک عمر خونِ دل ز گلویت به تشت ریخت
ای پاره پاره ی جگر فاطمه، حسن
محمود ژولیده