هر قطره ای که وصل به دریا نمیشود
هر قامتی که قامت رعنا نمیشود
این حرف آخر است که اول می آورم
« هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود »
هر قطره ای که وصل به دریا نمیشود
هر قامتی که قامت رعنا نمیشود
این حرف آخر است که اول می آورم
« هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود »
جز توسل چه کار باید کرد؟!
از ته دل هوار باید کرد
ما همه عبد و ربمان یار است
سجده بر پای یار باید کرد
تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد
با راه رفتن تو قدم آفریده شد
با تیغ نظر سینه سپر آمده بودی
دنبال سر چند نفر آمده بودی
روبند نینداخته لشکر سپر انداخت
تو در جمل انگار جگر آمده بودی
حق از زلال چشم تو ساغر درست کرد
از خاک پای تو دُر و گوهر درست کرد
هر جا که سائلیست بود خانه کریم
این یک نشانه ایست ز کاشانه کریم
روح کرم همیشه گدا را صدا زند
بی وقت و وقت باز بود خانه کریم
ای کرم، خاک قدم های گدای در تو
ای فدای نظر حُسن خدا منظر تـو
سرمایه ام همین دو سه خط شعر ساده است
چشم امید من به شما خانواده است
ای کرامت به تو تمام، حسن!
وی گدای تو خاص و عام، حسن!
ای رسول و علی و فاطمه را
نام تو خوش ترین کلام، حسن!
چه سفره ای، چه کرم خانه ای، چه مهمانی
چه میزبانی و چه روزیِ فراوانی
چه ازدحام عجیبی یقیناً آقا نیست…
…گدایی درِ این خانه کار آسانی