این لرزه های زانویم از زهر کینه نیست
داغ و فراق مادرمان بی هزینه نیست
روی کبود مادر من قاتل من است
ور نه شرار، این همه در زهر کینه نیست
با این که آب شد جگر و سینه زخم شد
دردی کشنده تر به من از زخم سینه نیست
این دردها که از اثر زهر می کِشم
یک ذره از مصیبت درد مدینه نیست
دیدید اگر که رنگ ز رخسار من پرید
این چهره کبود شده بی زمینه نیست
دیگر رها به حجره در بسته ام کنید
غیر از جواد مرهم این سوز سینه نیست
در غربتم صدای مرا نشنود کسی
کس آشنای غربت صوت الحزینه نیست
حتی صدا به خواهر من هم نمی رسد
یک گریه کن کنار منِ بی قرینه نیست
گویا دگر کسی نگرانم نمی شود
فرقی میان من و غریب مدینه نیست
یک عمر بهر کرب و بلا گریه کرده ام
این پلکِ خسته، زخم به جز این گزینه نیست
محمود ژولیده