پایگاه شعر امام حسن مجتبی (ع)

[ اشعار مدح ، مناجات ، ولادت و شهادت ]

پایگاه شعر امام حسن مجتبی (ع)

[ اشعار مدح ، مناجات ، ولادت و شهادت ]

امام مجتبی (علیه السلام) فرموده است:
پرهیزکاری در بازگشت « به سوی خدا » و سررشته هر حکمت، و شرافت هر کار است، و هر کس از پرهیزکاران به کامیابی رسید به وسیله تقوا بوده است.
(تحف العقول، ص 234)

۱۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر روضه امام حسن مجتبی» ثبت شده است

به نام آنکه تو را داده است نام حسن
درود احسن الارباب من سلام حسن

سلام بر برکات سپید سایه‌ی تو
که نور داده به خورشید مستدام حسن

ذکرخیر

شبهای بی ستاره ترینت سحر نداشت
غم نوحه های سینه ی تنگت اثر نداشت

یوسف ترین غریبِ خدا ماهِ آسمان
از حالِ تو سراغ به جز چشمِ تر نداشت

ذکرخیر

ای مرحمی که بر جگرم شعله ور شدی
سوزاندی ام چنان و چنینن کارگر شدی

عمری به انتظار نشاندی مرا ولی
شادم که لااقل تو زمن باخبر شدی

ذکرخیر

این لرزه های زانویم از زهر کینه نیست
داغ و فراق مادرمان بی هزینه نیست

روی کبود مادر من قاتل من است
ور نه شرار، این همه در زهر کینه نیست

ذکرخیر

اشکهایش به مادرش رفته
سینه ی پر شراره ای دارد

نه! به یک طشت اکتفا نکنید
جگر پاره پاره ای دارد

ذکرخیر

زهر آتش شد و بر زخم دلی مضطر خورد
جگری سوخته را تا نفس آخر خورد

زهر سوزاند ولی بر جگرم هیچ نبود
آه از آن زخم که بر سینه ی پیغمبر خورد

ذکرخیر

آهم که آسمان مرا غرق دود کرد
اشکم که چشمهای مرا سرمه سود کرد

من روضه خوان کوچه ام و داغهای آن
همراه پاره های دل من نمود کرد

ذکرخیر

به دل شعله ورم سایه ی دریا افتاد
عاقبت قرعه به نام من تنها افتاد

زهر هم سوخت به حال جگر سوخته ام
شعله شد آب شد و خون شد و از پا افتاد

ذکرخیر

تشنه ام تشنه ز پا تا سر من می سوزد
کار زهرست که بال و پر من می سوزد

بس که در سینه ی خود شعله ی ماتم دارم
از دم و بازدمم بستر من می سوزد

ذکرخیر

باز از گریه ی من چشم شب تار گریست
چشم مهتاب به حالِ منِ بیدار گریست

تا که از سینه ی خود آه کشیدم آرام
دل سنگ آب شد و آب شرر بار گریست

ذکرخیر