تو کریمی و منم جیره خور احسانت
جان و جانان جهان، جان جهان قربانت
سفره دار حرم رحمت و مهری آقا
اهل عرشند به والله بلاگردانت
کرمت سفره خالی مرا پر کرده
جان گرفتم به خدایی خدا با نانت
من به نان و نمک سفره ات عادت دارم
هم نشستم همه ی عمر به پای خوانت
تو همانی که مریدت شده ارباب وفا
من همانم که شدم ابرِ پر از بارانت
حسنیم به خداییِ خدا تا محشر
شکرلله شده ام عاشق سرگردانت
کوری دشمن تو، ضربه ی دل یا حسن است
به فدای تو و آن خاطره و طوفانت
آخرین تیر علی در جمل فتنه تویی
ضربه ات حیدری و کون و مکان حیرانت
می رسد روز خوشی که به بقیعت برسم
می شود مثل خراسان حرم ویرانت
به علی می رسد آن روز که با ذکر علی
به طواف تو بیایند همه مستانت
در رکاب یوسف فاطمیون می سازد
حرم عشق برایت به خدا ایرانت
حسین ایمانی