زمان فراهم مستی و باده نوشی شد
زمان آمدن مرد می فروشی شد
برای شیعه، فقط وقت رستگاری بود
میان خانه مولا هوا بهاری بود
در ازدهام ملائک میان کوچه تان
نزول میشود آیات سوره باران
اذان آمدنت راشنیدم انگاری
ز صوت و لحن غزل وار جبرئیل آری
تو آمدی و در این خانه شور معنی شد
ورق ورق همه آیات نور معنی شد
تو استناد جداگانه مباهله ای
و بهترین خدا در همین مغازله ای
که جود و فضل و کراماتتان مثل شده است
و از سخای شما مثنوی غزل شده است
به حرم جاه تو یا ذو الجلال والاکرام
عروض و قافیه و واژه لم یزل شده است
همین که آمدی از این حضور لاهوتیت
به کام مادرتان زندگی عسل شده است
ولحظه ای که نشستی بروی دست علی
تمام آینه ها محو این عمل شده است
قیامتی شد و عالم فقط تماشا کرد
که چشم تو به دل مرتضی چه غوغا کرد
تو را گرفت و کمی عاشقانه ها فرمود
و در سیاهی چشم تو عقده ها وا کرد
کمی برای تو از آخر قضیه سرود
و از دو چشم تو غربت نوشت و معنا کرد
کنار چشم تو یک گوشه ای در آن کوچه
نشست روضه گرفتید و یاد زهرا کرد
مهدی مؤمنی