وقتی نظر به حاجت بسیار می کنیم
تکیه به لطف حضرت دلدار می کنیم
تا که به دادمان برسد نسخه ی طبیب
خود را دوباره خسته و بیمار می کنیم
وقتی نظر به حاجت بسیار می کنیم
تکیه به لطف حضرت دلدار می کنیم
تا که به دادمان برسد نسخه ی طبیب
خود را دوباره خسته و بیمار می کنیم
ما کویر و نگاه تو دریا
پس کرم کن به خشکسالی ما
روزه دارانِ یک نگاه توایم
سفره دار قدیمی دنیا
زمان فراهم مستی و باده نوشی شد
زمان آمدن مرد می فروشی شد
برای شیعه، فقط وقت رستگاری بود
میان خانه مولا هوا بهاری بود
گل با هزار ناز قدم بر چمن گذاشت
بلبل بنای مستی در انجمن گذاشت
جبرییل ، شاد آمد و در دامن رسول
قنداقه ای لطیف تر از نسترن گذاشت
نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم
گره کور نداریم فقیر حسنیم
جان می تپد از خوبی یاری که گرفتیم
آقای کریم است نگاری که گرفتیم
پاکیزه شد آیینه ی محراب سحرها
رفته غم آن گرد و غباری که گرفتیم
آسمان خنده کرد در باران، غزلش قطعه قطعه دریا شد
آیه آیه نوشت قرآن را، وَ در آفاق محشری پا شد
از حُسن نبی دو جهان، محشری آمد
آغاز گر فوت و فن دلبری آمد
ماه رمضان، عطر امام حسن آورد
با آمدنش، رایحه ی قمصری آمد
موسیقی شعر من به وجد آمد، امشب شب دیگری ست می دانم
در خانه ی وحی و زادگاه عشق، هنگامه ی محشری ست می دانم
امشب همه ی ستاره ها مشتاق، بر بام مدینه النّبی جمعند
دیوار تمام کوچه های شهر، بی تاب کبوتری ست می دانم
آماده شد سفره، کرم، خیل گداها
می آید امشب واژه واژه رمز دریا
مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما
مهمان نباشد میزبان عرش اعلا