وقتی نظر به حاجت بسیار می کنیم
تکیه به لطف حضرت دلدار می کنیم
تا که به دادمان برسد نسخه ی طبیب
خود را دوباره خسته و بیمار می کنیم
وقتی نظر به حاجت بسیار می کنیم
تکیه به لطف حضرت دلدار می کنیم
تا که به دادمان برسد نسخه ی طبیب
خود را دوباره خسته و بیمار می کنیم
زمان فراهم مستی و باده نوشی شد
زمان آمدن مرد می فروشی شد
برای شیعه، فقط وقت رستگاری بود
میان خانه مولا هوا بهاری بود
آسمان خنده کرد در باران، غزلش قطعه قطعه دریا شد
آیه آیه نوشت قرآن را، وَ در آفاق محشری پا شد
از حُسن نبی دو جهان، محشری آمد
آغاز گر فوت و فن دلبری آمد
ماه رمضان، عطر امام حسن آورد
با آمدنش، رایحه ی قمصری آمد
آماده شد سفره، کرم، خیل گداها
می آید امشب واژه واژه رمز دریا
مهمان ویژه آمده بر سفره ی ما
مهمان نباشد میزبان عرش اعلا
سروده دل غزلی را به رنگ چشمانت
به رنگ آبی رنگین کمانت رضوانت
دراین سپیده دمان بهار پرور عشق
نشسته مرغ خیالم درون ایوانت
یگانه ای و نداری شبیه و مانندی
که بی بدیل ترین جلوه خداوندی
در نیمه های ماه بشارت رسیده بود
آقای سبز پوش کرامت رسیده بود
بالا گرفته بود زمین دست خویش را
چون لحظه های سبز اجابت رسیده بود