سائلی از تبار سلمانم
عاشقی اهل خاک ایرانم
با تو در اوج برج ایمانم
شیعه ی راه و رسم تو هستم
اینچنین است من مسلمانم
کم من به کرامت تو رسید
کرمی کن، دخیل احسانم
مرغ روحم اسیر و سرگشته
در هوایت همیشه حیرانم
پای عشقت چو میثم تمار
تا همیشه بدان که می مانم
ای بلندای دوش پیغمبر
ای تو فرزند ارشد حیدر
سفره دار قدیمی دنیا
ای امامِ امام عاشورا
حسن بن فاطمه، بستم
من دخیل لبم به نام شما
از ازل تا ابد گرفتارت
جبرئیل آن امین وحی خدا
یوسف خانواده ی حیدر
بی قرار تو سینه ی زهرا
مثل یک یاکریم بی بالم
روی خاک بقیع تو آقا
پر و بالی بده خدای کرم
ای کریم بن ذوالکرم، مولا
دل من در هوای تو دارد
مثل ابر بهار می بارد
نمک سفره ی خدا هستی
وقف آسایش گدا هستی
شیر مرد جمل به وللهِ
شان آیات هل اَتی هستی
ای امام همیشه ی عالم
نائب شاه لا فتی هستی
تو کرم خانه در سما داری
باعث فخر مرتضی هستی
محرم درد های فاطمه ای
زخمی راه کوچه ها هستی
تو چهل سال خون دل خوردی
شاهد سیلی و جفا هستی
جگرت گُر گرفت و از غم سوخت
با کفن، تیرها تنت را دوخت
مصطفی گودرزی