نامت دوای روح و شفابخش دردها
سردار صلح سخت ترینِ نبردها !
قطعا به یاد گردِ سرِ شانه های تو
پیچیده در هوای جهان ریزگردها
انبان به دوش چون پدر از راه می رسی
تا صبح ادامه داشت شب کوچه گردها
گمگشته ی بقیع فقط مادر تو نیست
قبر تو نیز گم شده آن سوی نرده ها
با آن ردای معجزه آقای سبزپوش!
پاییز نیز سبز شده برگ زردها
تعریف می کنند پس از سالها هنوز
آموزش وضوی تو را پیرمردها
احمد جمعه پور