هر قطره ای که وصل به دریا نمیشود
هر قامتی که قامت رعنا نمیشود
این حرف آخر است که اول می آورم
« هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود »
هر قطره ای که وصل به دریا نمیشود
هر قامتی که قامت رعنا نمیشود
این حرف آخر است که اول می آورم
« هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود »
جز توسل چه کار باید کرد؟!
از ته دل هوار باید کرد
ما همه عبد و ربمان یار است
سجده بر پای یار باید کرد
تو یک نفس کشیدی و دم آفریده شد
با راه رفتن تو قدم آفریده شد
دنیا چه با عزیز دل بوتراب کرد؟
ابری رسید و خون به دل آفتاب کرد
کریم اهل مدینه کریم آل عشق
تو یک نگه بکن آقا به این نهال عشق
دلم فقط به تو دل بسته هرچه بادا باد
مرا رها بکن آقا ز قیل و قال عشق
نوکر حلقه به گوشیم و اسیر حسنیم
گره کور نداریم فقیر حسنیم
علت عاشقی ام دست کریمانه ی توست
چشم امید من آقا به در خانه ی توست
با تیغ نظر سینه سپر آمده بودی
دنبال سر چند نفر آمده بودی
روبند نینداخته لشکر سپر انداخت
تو در جمل انگار جگر آمده بودی
حق از زلال چشم تو ساغر درست کرد
از خاک پای تو دُر و گوهر درست کرد