در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها
گل می کنند در نفس او شمیم ها
در دست هاش یاس و انار و کبوترست
وقتی که می رسند کنارش یتیم ها
در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها
گل می کنند در نفس او شمیم ها
در دست هاش یاس و انار و کبوترست
وقتی که می رسند کنارش یتیم ها
مست از غم توام، غم تو فرق می کند
محو توام که عالم تو فرق می کند
با یک نگاه می کشی و زنده می کنی
مثل مسیح، نه، دم تو فرق می کند
تشنه ی قطره ای از کوثر جام حسنیم
همه محتاج عنایات مدام حسنیم
به خدا شیعه و مأموم حسن بود حسین
ما غلامی ز غلامان غلام حسنیم
اى دل خون شده! ایّام عزاى حسن است
کز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزن است
نام تو چیست؟ گفت: به نام خدا «کریم»
از ابتدای واقعه تا انتها، کریم
مهمان شعرهای تو امشب منم چه خوب
لب های خسته جمله بسازید با «کریم»
وقتی سخن از مدینه، بعد از رسول خدا شد
احساس کردم دل من، از قالب جان جدا شد
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن
سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن
گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد
مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن
آمدم پشت در خانه ی آقای کریم
میکشم بر سر خود خاک کف پای کریم
در این خانه ز مقدار نباید دم زد
با همه فرق کند شیوه ی اهدای کریم
بخشش و جود و کرم در انحصار مجتبی ست
گردش مهر و فلک دور مدار مجتبی ست
خانه اش مهمان سرای مردم بیچاره بود
نان گرم و روی خوش اینها شعار مجتبی ست
نار و جنت قسیم می طلبد
شیعه خیرالنعیم می طلبد
بهر مستوری کلام الله
الف و لام و میم می طلبد