چراغ و چشم رسول خدا امام حسن
به جن و انس و ملک مقتدا امام حسن
هزار بارم اگر سر جدا شود، دستم
ز دامن تو نگردد جدا امام حسن
چراغ و چشم رسول خدا امام حسن
به جن و انس و ملک مقتدا امام حسن
هزار بارم اگر سر جدا شود، دستم
ز دامن تو نگردد جدا امام حسن
ما را نشانده اند سر سفره ی کریم
یکباره خوانده اند سر سفره ی کریم
از عرش هم تمام ملائک یکی یکی
گیسو فشانده اند سر سفره ی کریم
نا امیدی نرود دست تهی از در او
ای فقیران دلتان شاد کریم آمده است
نکند فرق به وقت کرمش دشمن و دوست
خانه هاتان همه آباد کریم آمده است
خورشید گرم ظهرهای آسمان هستی
تا صبح تا شب تا سحر پیشم بمان هستی
تو ممکن نا ممکنی های هر امکانی
در ناگهانِ نیستی ها ناگهان هستی
دلم گدای حسن مجتباست
که آشنای حسن مجتباست
گدایی از بارگه این کریم
امر خدای حسن مجتباست
باید مرا گلیم مسیر نگار کرد
زیر قدوم فاطمی ات خاکسار کرد
همینکه برق نگاهش به ما رسد کافیست
صدای ما به صدای خدا رسد کافیست
ماه مبارک است و خدا بهتر از همه
در ماه خود شناخت تو را بهتر از همه
نام تو شد حسن که ببینیم بوده ای
هر لحظه هر نفس همه جا بهتر از همه
نامت دوای روح و شفابخش دردها
سردار صلح سخت ترینِ نبردها !
در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها
گل می کنند در نفس او شمیم ها
در دست هاش یاس و انار و کبوترست
وقتی که می رسند کنارش یتیم ها