نا امیدی نرود دست تهی از در او
ای فقیران دلتان شاد کریم آمده است
نکند فرق به وقت کرمش دشمن و دوست
خانه هاتان همه آباد کریم آمده است
نا امیدی نرود دست تهی از در او
ای فقیران دلتان شاد کریم آمده است
نکند فرق به وقت کرمش دشمن و دوست
خانه هاتان همه آباد کریم آمده است
دلم گدای حسن مجتباست
که آشنای حسن مجتباست
گدایی از بارگه این کریم
امر خدای حسن مجتباست
نامت دوای روح و شفابخش دردها
سردار صلح سخت ترینِ نبردها !
در کوچه می وزند به شوقش نسیم ها
گل می کنند در نفس او شمیم ها
در دست هاش یاس و انار و کبوترست
وقتی که می رسند کنارش یتیم ها
دشت نگاه او را، هرگز چمن ندارد
جز وحی سبز، این گل، رختی به تن ندارد
زیبایی نگاهش، از بس که غرق نور است
آیینه از بیانش، تاب سخن ندارد
دلم از وحی نگاه تو مسلمان شده است
خم ابروی شما آیه ی قرآن شده است
من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ ست
از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است
مست از غم توام، غم تو فرق می کند
محو توام که عالم تو فرق می کند
با یک نگاه می کشی و زنده می کنی
مثل مسیح، نه، دم تو فرق می کند
تشنه ی قطره ای از کوثر جام حسنیم
همه محتاج عنایات مدام حسنیم
به خدا شیعه و مأموم حسن بود حسین
ما غلامی ز غلامان غلام حسنیم
حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند
رد دو دست ابالفضل روی آب بماند
حسن شدی که سوال غریب کیست در عالم -
میان کوچه و گودال بی جواب بماند
اى دل خون شده! ایّام عزاى حسن است
کز ثَرى تا به ثریّا همه بیت الحزن است